سفير درياي خزر


 

نويسنده:مرحوم هرمز اسدي




 

فک خزري، تنها پستاندار شکارگر درياي خزر
 

همه چيز از روزي شروع شد که مرحوم دکتر هرمز اسدي هنگام قدم زدن کنار ساحل رودسر لاشه فکي را ديد. اسدي که پس از 23سال به ايران بازگشته بود ، باديدن اين لاشه متعجب شد و به همراهش گفت:«مگر ايران فک دارد؟» و همين شد شروع تحقيقات درباره پستانداري که يکي از مهجورترين جانوران ايران است؛ تنها پستاندار شکارچي درياي خزر که نسلش روبه انقراض است و متاسفانه بعضي از هموطنان ما حتي از حضورش هم بي اطلاعند و تا همين امروز هيچ رسانه عمومي اي به طور جامع اين حيوان را به مردم معرفي نکرده. مهندس مهين دخت دهدشتيان، همسر مرحوم اسدي مي گويد که ديدن آن لاشه و لاشه هاي بعدي در سواحل خزر مقدمه ورود ايران به پروژه بين المللي فک خزري شد. مرحوم اسدي تا پايان عمر درباره اين پستانداران نادر تحقيق کرد و در 19دي ماه سال1386در پروژه انتقال گوزن زرد، در يک سانحه رانندگي جان خود را از دست داد. اسدي اولين بود اما آخرين نماند و ديگران راهش را ادامه دادند. اين متن از روي نوشته ها، يادداشت ها و مقالات دکتر هرمز اسدي توسط سيد علي اکبر رضوي بازنويسي و ويرايش شده و زير نظر مهندس مهين دخت دهدشتيان و اميرحسين خالقي - از اعضاي انجمن طرح سرزمين - بازنگري و به روز شده است.

ساکنان بزرگ ترين درياچه جهان
 

همگان با پستاندار شکارچي خزر، از آب هاي گرم جنوب تا يخبندان شمال درياي خزر

سال هايي کمي دور تر فک هاي خزري بسيار ارزشمند بودند، البته ارزشي که به قيمت جانشان تمام مي شد؛ آن قدر که به خصوص در مناطق شمال درياي خزر مردم فصل آمد و شد فک ها را به خوبي مي دانستند تا سالانه ده ها هزار از آنها را شکار کنند. پوستشان بسيار گرم و قيمتي بود، از چربي شان روغني مي گرفتند که به عنوان سوخت يا براي توليد روشنايي و مصارف دارويي استفاده مي شد. گوشت فک هاي بيچاره هم در مزارع پرورش روباه استفاده مي شد تا از پوست همين روباه ها براي تهيه لباس هاي گران قيمت استفاده کنند. در حدود سال هاي1930تا1965ميلادي آن قدر شکار آنها ادامه پيدا کرد که از سوي دولت هاي حوزه درياي خزر کشتارش ممنوع اعلام شد. اين همه ماجرا نبود و مرگ و مير فک ها، غير از شکار هم روزبه روز زياد مي شد. کاهش جمعيت اين گونه طي 60سال گذشته و استمرار تهديداتي که فک ها با آن مواجه اند باعث شد تا در سال 2008ميلادي اين پستاندار در فهرست سرخ اتحاديه بين المللي حفاظت از طبيعت به عنوان گونه در معرض خطر انقراض معرفي شود؛ جانوراني که چون جزء آخرين حلقه هاي زنجيره غذايي در درياي خزرهستند، عملا زير آب دشمني ندارند و فقط در خشکي، نوزادانشان ممکن است شکار عقاب هاي دريايي يا گرگ شوند. ولي حالا بيشتر مرگ و ميرآنها در آب است. در همان زيستگاه امنشان؛ آن هم نه به دست شکارچي ها بلکه با سموم شيميايي و الودگي رودخانه هايي که از پساب کارخانجات صنعتي ناشي شده اند. البته يکي از دلايل اصلي از بين رفتن فک ها گيرکردن در تورهاي ماهيگيري و دچار خفگي شدن است يا کشته شدن توسط ماهيگيراني که فک ها را رقيب خود در ماهيگيري مي دانند. اين موضوع بيشتر در داغستان مشاهده شده که طبق تخمين هاي زده شده، هر ساله چندين هزار فک کشته مي شوند يا در تورها از بين مي روند. جالب است که اين مشکل در ايران به دليل تلاش هاي صورت گرفته بين متخصصان و ماهيگيران کمتر شده است.
درياي خزر هميشه دورتا دورش خشکي نبوده و روزگاري بخشي از درياي بزرگ «تتيس» بوده که درياهاي سياه، آزوف و مديرانه را شامل مي شده. تغييرات زمين شناسي باعث مي شود تا خشکي هاي جديد به وجود آيد و خزر به عنوان بزرگ ترين درياچه جهان بالاي کشور ايران قرار گيرد. حالا خزر يادگار تتيس است و يکي از فرضيه هاي حضور فک ها در اين درياچه به همان زمان ها برمي گردد. البته فرضيه هاي ديگري هم وجود دارد؛ يکي هم اينکه فک ها از شمال و از طريق رود ولگا وارد خزر شده اند. گونه فک هاي خزري از همان روزهاي تتيس از ديگر اعضاي راسته پره پايان ياpinnipediaجدا شدند و با شرايط اقليمي درياي خزر خودشان را تطبيق دادند. بدن دوکي يا بيضوي شکلشان هم به خاطر همين است که مانند ماهي ها به راحتي بر نيروي کشش مولکول هاي آب غلبه کنند و در آب شنا کرده و غذاي مطلوبشان را شکار کنند. شکل بدن آنها باعث شده تا گردن از سروبدن متمايز نباشد و حتي عرض سراز گردن کمتر باشد، براي همين فک ها نمي توانند سرشان را زياد بچرخانند. اين باعث مي شود وقتي فک ها به خشکي مي آيند، هميشه رو به آب بخوابند تا به محض اينکه خطري احساس کردند، سريع وارد آب شوند؛ آبي که منبع اصلي زندگي آنهاست.
انگار همه چيز براي آسودگي فک ها در آب مهيا شده. بالاتر بودن تراکم وزني آنها از آب هم باعث مي شود تا به راحتي در آب غوطه ور شوند و براي رفتن به اعماق آسوده تر باشند. باله هاي مياني کوتاه و پره دار که پنج انگشت، با ناخن هاي بلند پنج تا ده ميلي متري دارد به آنها در خزيدن روي يخ و خشکي و کندن لانه کمک مي کند و سرعت شنا کردنشان را هم افزايش مي دهد. از باله هاي عقبي هم که مثل پارو کشيده و داراي انگشتان بلند هستند، براي تغيير مسير و کمک به شنا استفاده مي کنند. اين را هم که فک ها به راحتي در سرماي چندين درجه زير صفر و يخبندان شديد به راحتي دوام مي آورند مديون تراکم موي بسيار بالا، در حد300تا500تار مو در هر سانتي متر مربعند و همين طور لايه قطور چربي اي که زير پوست شان انباشته شده است؛ چربي هايي که البته در روزهاي معتدل تابستاني ، براي روزهاي کم غذا و سرد زمستان ذخيره شده است

خزر، گردشگاه فک
 

فک ها اهل سفرند. نمي توان گفت ايراني اند يا روس يا قزاق يا ترکمن. تمام درياچه پهناور خزر خانه آنهاست. گونه فک خزري يا Phoca caspicaسه دوره زندگي دارد؛«جفت گيري و توليد مثل»،«موريزان» و «چرا يا تغذيه». آنها دو دوره اول را که حدودا يک يا دو ماه طول مي کشد، در يخ ها ي قطور سواحل روسيه و قزاقستان مي گذرانند و براي گذراندن دوره چرا و رسيدن به منابع غني بايد بهار، تابستان و پاييز راهي آب هاي عميق و معتدل جنوب درياي خزر و سواحل شمالي ايران شوند؛ جايي که پر است از دسته هاي بزرگ ماهي هاي کيلکا که يکي از منابع اصلي تغذيه فک به حساب مي آيند. کفال هاي کوچک، نرم تنان، سخت پوستان و ديگر ماهيان کوچک کف دريا هم غذاهاي ديگر فک ها هستند. البته نرم تنان و سخت پوستان کم و بيش زير يخ هاي شمال خزر هم پيدا مي شوند اما آن قدر جمعيتشان کم است که فک ها تا آخر زمستان حدود نيمي از وزن خود را از دست مي دهند و ناگزيرند براي بازيابي چربي از دست رفته زمستاني شان راهي آب هاي جنوبي شوند. حالا فک هاي ضعيف و لاغر شده با جريان آبي که از ورودي رود ولگا تا جنوب درياي خزر ادامه دارد، همراه مي شوند تا انرژي کمتري مصرف کنند. آنها بايد تا آخر تابستان از طريق منابع عظيم کليکا و کفال50درصد وزن از دست رفته خود را احيا کنند. فک ها آن قدر بايد چربي و غذا ذخيره کننده که در شش ماه سرماي سخت زمستان با حداقل غذايي اي که شايد همان هم گيرشان نيايد ، هم جفت گيري کنند، هم توليد مثل و هم موريزان.
پاييز که از راه مي رسد، سفر1000کيلومتري فک ها هم شروع مي شود. اواخر آبان تا اوايل دي ماه (اوايل نوامبرتا اواخر دسامبر) فصل کوچ فک هاست؛ البته کوچ فک هاي باردار؛ چرا که فک هايي که شرايط زادآوري ندارند در آب هاي مياني يا جنوبي خزر در طول زمستان باقي مي مانند. توده هاي بزرگ يخ و دماهاي زير صفر بهترين جا براي زادآوري و جفت يابي فک هاست؛ جايي که روي خشکي دشمن کمتري دارند و با خيال راحت مي توانند توله هايشان را رها کنند يا ساعت ها زير نور خورشيد از آفتاب لذت ببرند و بغلتند تا موهايشان بريزد. زمستان هاي ملايم براي رسيدن به سرماي کافي، فک ها ممکن است تا شمال درياي اورال بروند اما سال هاي سردتر، نيمه شرقي و شمال غربي خزر هم يخ مي بندد و براي زايمان مناسب مي شود. ماده ها که بايد جاي نوزادانشان را آماده کنند، کمي زودتر از نرها مي رسند. تا وقتي سرما و قطر يخ ها به اندازه کافي برسد، فک ها اطراف سواحل يخ زده و توده هاي شناور يخ گاهي پرسه مي زنند تا شايد سخت پوستي شکار کنند و گاهي روي يخ ها استراحت مي کنند و اگر خورشيد باشد، آفتابي مي گيرند. توده مناسب يخ با قطر کافي که پيدا شد، نوبت به ساخت فضايي شبيه لانه مي شود تا فک هاي بارداري که تمام تابستان را به ذخيره کردن چربي گذرانده اند، .نوزادان خود را به دنيا آورند.

قصر يخي
 

اهل سفرچگونه مي تواند لانه اي داشته باشد؟ براي بسياري از جانداران لازم است تا وقت زايمان سرپناهي براي نوزادان خود مهيا کنند. وقتي زمان دنيا آمدن توله هاي فک فرا برسد و جاي مناسبي نداشته باشند، ممکن است هم خيلي زود توسط پرندگان شکارچي و دشمنان ديگر شکار شوند و هم باد و توفان هاي سخت توله هايي را که هنوز شنا کردن و چريدن نياموخته اند، به دريا بيندازد. فک ماده بايد لانه اي دست و پا کند. کمي با دندان و کمي با پنجه هايي که باله هاي روي سينه دارد هر طور شده گودالي مي کند و با توده اي از خرده يخ هاي تراشيده شده، براي اطراف چاله حصار کوتاهي مي سازند. حفره اي که دهانه اش، 60-50سانتي متر قطر دارد و طولش به اندازه خوابيدن فک مادر است. وقتي از فضاي به وجود آمده بين تکه يخ هاي بزرگ به عنوان لانه استفاده کرد، حفره هايي هم براي دسترسي به دريا وشکار حفرمي کند.
اکنون اواسط بهمن ماه است؛ يعني ماه ژانويه رو به انتها رفته و ماه فوريه در روزهاي آغازين خود قرار دارد. حالا فک مادر، با خيال آسوده، توله اش را بعد از 9تا11ماه بارداري در عمق قصر يخي اش به دنيا مي آورد. نوزادها که اول کرک هاي سفيد دارند و بعد از دو هفته با اولين موريزانشان موهاي خاکستري تيره در مي آورند، سه تا پنج هفته اول را فقط شير مي خورند. هر چند هرچه بزرگ تر مي شوند، با موريزان هاي هر ساله بعد از جفت گيري، نرها تيره تر و ماده ها قهوه اي تر مي شوند و همين مي شود يکي از راه هاي تشخيص نر و ماده. اول ماده هاي تازه زايمان کرده و بعد جوان ترها و آخر سرهم نرها، موريزان مي کنند. توله هاي سه، چهارکيلوگرمي اي که 65سانتي متر قدشان بود، اگر ماده باشند پنج تا هفت سال و اگر نر باشند، شش تا هشت سال بعد بالغ مي شوند. و تا آخر عمر 20-15ساله شان، بين 50تا70کيلوگرم وزن و بين 1/1تا1/4متر طول بدنشان مي شود. البته فک ها گاهي تا50سال عمر کرده و وزنشان تا100کيلوگرم هم مي شود.
بهمن ماه که به پايان مي رسد و آمدن بهار نزديک مي شود - يعني اواسط فوريه - توله فک ها، کم کم بايد از لانه خارج شوند و آماده يک کوچ چند صد کيلومتري. دريا - خانه جديد آنها - دنياي جديدي پيش رويشان قرار خواهد داد؛ خانه اي که پذيرفتنش براي فک هاي جوان چندان هم دلخواه نيست. لايه چربي نوزادان که شکل مي گيرد وقت رفتن به آب است. چند باري مادر، توله هايش را به آب مي اندازد؛ ولي توله ها خيلي زود روي يخ ها برمي گردند. اما براي بقا، راهي جز زدن دل به درياي خزر نيست. بار آخر، ديگر اين مادر است که وارد آب مي شود و فک جوان هنوز مردد، لبه يخ باقي مي ماند؛ ترديدي که ممکن است ساعت ها يا يکي دو روزي طول بکشد. اما سرانجام گرسنگي، امان او را مي برد و راهي دريايش مي کند. حالا ديگر فصل جفت گيري هم شروع شده و تعقيب و گريزهاي دو - سه تايي نرها براي تصاحب يک ماده، صحنه زيبايي رقم مي زند. آنها شديدا با هم درگير مي شوند و برسر پيروزي، مي جنگند! زيرا نهايتا فک ماده، نر پيروز را براي جفت گيري انتخاب مي کند. توله فک ها از ترس اينکه زير دست و پاي فک هاي خشن شده نماند هم که شده، خود را به آب مي اندازند و اولين تلاش هايشان را براي شکار شروع مي کنند.

شکارچي هاي چرنده
 

درسراسر پهناورترين درياچه دنيا، پستاندار شکارچي ديگري جز فک هاي خزري وجود ندارد؛ شکارچي هايي که براي غذا خوردن به چرا مي روند. محققان از اين نظر به غذا خوردن اين پستانداران چرا کردن مي گويند که در پهنه زيستگاه خود در پي طمعه دلخواهشان شنا مي کنند، آن را انتخاب کرده و مي بلعند. فک ها از لحاظ شنوايي، بينايي و بويايي بسيار ضعيفند و نمي توانند از اين حواس در شکار خود استفاده کنند؛ آنها کوررنگند؛ چرا که فقط يک لايه لنزي روي عدسي چشمشان دارند و فقط رنگ سبز را تشخيص مي دهند. بينايي آنها زير آب آن قدر ضعيف است که حتي نسبت به طعمه مرده، عکس العملي نشان نمي دهند. حس بويايي فک ها هم فقط تا حدي است که بتوانند درخشکي، بوي شکارچي اي را که بادآورده حس کنند و بس. آنها گوش خارجي ندارند و همين شنوايي شان را کاهش داده. در خشکي فقط صداي بلند پرندگان دريايي را مي شنوند و از مهلکه مي گريزند. هر چند اگر لاله گوش هم داشتند، زير آب به دردشان نمي خورد. چون وقتي وارد آب مي شوند، ماهيچه اي حلقوي، کانال خروجي شنوايي را مي پوشاند تا فشار آب در عمقي که به طور متوسط حدود40متر است و گاهي به 100متر هم مي رسد، روي مغز اثرنگذارد .

فک ها با همه اين ناتواني، شکارچي هاي قهار و ماهري هستند و اين توانايي را نه در حواس بويايي، شنوايي و بينايي که در ابزار خاص ديگري دارند. راز پيدا کردن طعمه به وسيله فک، در سبيل هاي اوست؛124تا138تار سبيل يک تا چهار سانتي متري که فک ها دو طرف لبشان دارند، جاي دقيق طعمه را برايشان مشخص مي کند. روي هر تا رسبيل فک، 100تار عصبي قرار دارد که کوچک ترين تلاطم را حس مي کند و مکان و فاصله دقيق طعمه را تا فاصله پنج تا هفت متري مشخص مي کند، حتي بعد از گذشتن 35ثانيه از عبور ماهيان. بعد، از عقب طعمه را دنبال مي کند و با چهار دندان نيش اش، آن را مهار کرده و با کمک ماهيچه لب ها، زبان و دندان هاي ديگرش، مي بلعد. اين سبيل ها تنها ابزار تشخيص طعمه، براي فک ها هستند. از آنجا که رنگ خاص بدن فک ها باعث استتار و کاهش امکان ديده شدن توسط ماهياني مي شود که در سطحي بالاتر يا پايين تري از فک ها هستند، آنها با استفاده از سبيل هاي خود در اعماق دريا منتظر توده کيلکاها يا کفال ها مي مانند؛ انتظاري که هر بار حدود15تا20دقيقه طول مي کشد. اما فک ها چگونه مي توانند در عمق دريا که فشار آب بسيار زياد است، مدتي طولاني بمانند؟
حجم بزرگ ريه، هموگلوبين زياد و ساختار ماهيچه؛ فک خزري، توانايي ماندن طولاني مدت زير آب را مديون داشتن اين سه خصوصيت است. حجم بزرگ ريه، هر بار هواي زيادي را در خود ذخيره مي کند تا حيوان با خيال راحت، زير آب دنبال غذاي مطلوبش بگردد. هموگلوبين فراوان خون هم، ظرفيت نگه داشتن اکسيژن را بيشتر مي کند. بافت ماهيچه اي فک ها هم به گونه اي است که مقدار زيادي اکسيژن را در خود ذخيره مي کند و روي هم يک ذخيره مناسب براي يک غواضي نيمه عميق فراهم مي کنند. قلب هم در اين ميان شگفتي ديگري مي آفريند. فک ها وقتي روي آب هستند، قلبشان 180مرتبه در دقيقه مي تپد تا در فرصت کمي که فک در اختيار دارد، اکسيژن در ماهيچه ها جايگزين شود. وقتي هم که زير آب مي روند، اين ضربان به 30بار در دقيقه مي رسد تا اکسيژن ذخيره شده در بافت ها به آرامي مصرف شود.

مهمان هاي ناخوانده ويرانگر
 

نتيجه تحقيقات پروژه بين المللي فک خزري، هر چه بود و هست، نشان از دست درازي هاي بي ملاحظه بشر به طبيعت است. انواع و اقسام سموم و آفت کش هايي که زمين هاي کشاورزي را آباد مي کند، وارد آب رودخانه ها و در نهايت باعث ويراني درياي خزر مي شوند. ترکيبات آلي کلره در ساختمان همه اين سم ها حاضرند و به راحتي در بدن ماهي ها انباشته مي شوند. فک ها هم ماهي هاي مسموم را مي خورند و اين ترکيبات پايدار را وارد بدنشان مي کنند تا در چربي شان ذخيره شود. در زمستان چربي ها مصرف مي شوند اما سموم کلره نه، و سال بعد، با خوردن ماهي هاي جديد، تراکم آن در بدن فک بيشتر از قبل مي شود. آسيب ديدن سلول هاي بدن و تضعيف شديد سيستم ايمني ، اثرناگزير اين ترکيبات است؛ طوري که بيماري هاي عفوني و ويروسي به خصوص ويروس کانين دستمر، به راحتي حيوان را از پاي در مي آورد.
ترکيبات اورگانوتين که براي تميز کردن کف قايق ها و تورها استفاده مي شود، مواد شيميايي اي که در پساب کارخانجات بزرگ صنعتي مثل کاغذ سازي است و حشره کش ها قاتلان ديگر فک هاي خزرند. سالانه تعداد زيادي از فک ها در تورهاي ماهيگيران گرفتار مي شوند و چون نمي توانند به سطح آب بيايند، خفه مي شوند. بعضي انواع تورها مثل آخان هم طوري است که بدن فک را زخمي مي کند و عفونت خيلي زود حيوان را از پاي در مي آورد.
شانه دار ژله اي(Mnemiopsis leidyi)هم مهمان ناخوانده ويرانگر ديگر است؛ جانوري که در اصل زيستگاهش درياي سياه است، نه خزر. اما همراه آب توازن کشتي ها(همان آبي که کشتي هاي نفتکش هنگام برگشت براي حفظ تعادل به جاي نفت، بارکشتي شان مي کنند) وارد درياي خزر شده و چون اينجا دشمني نداشته، خيلي زود تکثير شده و حالا ديگر نه تنها براي فک؛ بلکه براي تمام درياي خزر يک بحران به حساب مي آيد. غذاي شانه دار ژله اي، تخم و لاروماهي ها، به خصوص کليکاست و اين يعني کاهش تعداد کليکاها و کم شدن ذخيره غذايي فک ها و در نهايت ضعيف شدن آنها در فصل سرما، پايين آمدن عمر و افزايش مرگ و مير.
ماهيگيرها هم ميانه خوشي با فک نداشتند. آنها فکر مي کردند. فک ها ماهي هاي آنها را مي خورند. براي همين با نيزه يا چماق آنها را مي کشتند يا مصدوم مي کردند؛ در حالي که ماهي هاي بزرگي که در تور ماهيگران بودند، اصلا از گلوي نازک فک بيچاره پايين نمي رود. برگزاري کارگاه هاي آموزشي متعدد براي ماهيگيرها و توجيه آنها، کمک بزرگي به تغيير اين باور اشتباه کرد و حالا حداقل، فک ها در ايران به خاطر ضرب وشتم ماهيگيران نمي ميرند. هر چند آسيب هاي ديگري که فک ها را تهديد مي کند، بسيار مهم تر از اين است؛ از دست دادن زيستگاه هاي امن به خاطر توسعه هاي شهري در ساحل درياي خزر و اشغال شدن جزاير امن توسط انسان ها و همچنين مزاحمت کشتي هاي تجاري در شمال درياي خزر براي فک هايي که روي يخ ها هستند. معضلات جدي ايجاد کرده است. به نظر مي رسد براي نجات سفير درياي خزر از نابودي بايد تدبيري حساب شده و دلسوزانه اتخاذ کرد.

منبع:مجله سرزمين من شماره 60